خطت دميد از اثر دود آه ما
شد آه ما نتيجه روز سياه ما
ما را به جرم عشق تو کشتند منکران
سرمايه ثواب شد آخر گناه ما
ما خون بهاي خويش نخواهيم روز حشر
گر باز بر جمال تو افتد نگاه ما
شاهد ضرور نيست شهيدان عشق را
گو هيچ دم مزن ز شهادت گواه ما
قانع شدم به نيم نگه ليکن از غرور
مشکل نظر کند به گدا پادشاه ما
چشمش نظر به حالت دل خستگان نکرد
يا رب کسي مباد به حال تباه ما
گفتم که چيست سلسله جنبان فتنه، گفت
ماري که خفته است به زير کلاه ما
گفتم که آب ديده ما چاه مي شود
گفتا اگر به ديده کشي خاک راه ما
داني که چيست نير اعظم فروغيا
کمتر فروغ طلعت تابنده ماه ما