مقصود دل عاشق شيدا همه او دان
مطلوب دل وامق و عذرا همه او دان
بينايي هر ديده بينا همه او بين
زيبايي هر چهره زيبا همه او دان
ياري ده محنت زده مشناس جز او کس
فريادرس بي کس تنها همه او دان
در سينه هر غمزده پنهان همه او بين
در ديده هر دلشده پيدا همه او دان
هر چيز که داني جز از او، دان که همه اوست
يا هيچ مدان در دو جهان، يا همه او دان
بر لاله و گلزار و گلت گر نظر افتد
گلزار و گل و لاله و صحرا همه او دان
ور هيچ چپ و راست ببيني و پس و پيش
پيش و پس و راست و چپ و بالا همه او دان
ور آرزويي هست بجز دوست تو را هيچ
بايست، عراقي، و تمنا همه او دان