شماره ٥٤: با عشق قرار در نگنجد
با عشق قرار در نگنجد
جز ناله زار در نگنجد
با درد تو دردسر نباشد
با باده خمار در نگنجد
من با تو سزد که در نگنجم
با ديده غبار در نگنجد
در دل نکني مقام يعني
با قلب عيار در نگنجد
در ديده خيال تو نيايد
با آب نگار در نگنجد
بوسي ندهي به طنز و گويي:
با بوسه کنار در نگنجد
با چشم تو شايد ار ببينم
با جام خمار در نگنجد
آنجا که منم تو هم نگنجي
با ليل نهار در نگنجد
شد عار همه جهان عراقي
با فخر تو عار در نگنجد