هر دلي کو به عشق مايل نيست
حجره ديو خوان، که آن دل نيست
زاغ گو، بي خبر بمير از عشق
که ز گل عندليب غافل نيست
دل بي عشق چشم بي نور است
خود بدين حاجت دلايل نيست
بيدلان را جز آستانه عشق
در ره کوي دوست منزل نيست
هر که مجنون نشد درين سودا
اي عراقي، بگو که: عاقل نيست