نديدم در جهان کامي دريغا
بماندم بي سرانجامي دريغا
گوارنده نشد از خوان گيتي
مرا جز غصه آشامي دريغا
نشد از بزم وصل خوبرويان
نصيب بخت من جامي دريغا
مرا دور از رخ دلدار دردي است
که آن را نيست آرامي دريغا
فرو شد روز عمر و بر نيامد
از آن شيرين لبش کامي دريغا
درين اميد عمرم رفت کاخر:
کند يادم به پيغامي دريغا
چو واديدم عراقي نزد آن دوست
نمي ارزد به دشنامي دريغا