شماره ٧٩٥: گر من اندر عشق مرد کارمي

گر من اندر عشق مرد کارمي
از بد و نيک و جهان بيزارمي
کفر و دين درباختم در بيخودي
چيستي گر بيخود از دلدارمي
کاشکي گر محرم مسجد نيم
محرم دردي کش خمارمي
کاشکي گر در خور مصحف نيم
يک نفس اندر خور زنارمي
در دلم گر هيچ هشياريستي
از مي غفلت دمي هشيارمي
چون نمي بينم جمال روي دوست
زين مصيبت روي در ديوارمي
گر ندارم از وصال او نشان
باري از کويش نشاني دارمي
گر مرا در پرده راهستي دمي
محرم او زحمت اغيارمي
گر نبودي راه از من در حجاب
من درين ره رهبر عطارمي