شماره ٧٥٧: اي همه راحت روان، سرو روان کيستي

اي همه راحت روان، سرو روان کيستي
ملک تو شد جهان جان، جان و جهان کيستي
اينت جمال دلبري مثل تو کس نديده ام
هيچ ندانم اي پسر تا تو از آن کيستي
از لب همچو شکرت پر گهر است عالمي
اي گهر شريف جان گوهر کان کيستي
بي تو چو جان و دل توي سير شدم ز جان و دل
اي دل و جان من بگو تا دل وجان کيستي
اي زده راه بر دلم نرگس نيم مست تو
رهزن دل شدي مرا روح روان کيستي
عطار از هواي خود سود و زيان ز دست داد
از پي وصل و هجر خود سود و زيان کيستي