شماره ٧٥٤: عشق را گر سري پديدستي

عشق را گر سري پديدستي
اين در بسته را کليدستي
نرسد هيچکس به درگه عشق
کاشکي هيچ کس رسيدستي
يا اگر کس به پيشگه نرسد
اثر آن ز دور ديدستي
ليک عالم ز عشق موج زن است
ورنه عاشق نيارميدستي
در دل ار نيستي تسلي عشق
بارها زين قفس پريدستي
در بيابان عشق نعره زنان
بي سر و پاي مي دويدستي
گاه چون خاک مي فتادستي
گاه چون باد مي وزيدستي
به يکي آه آتشين در راه
پرده از پيش بر دريدستي
در ميان شراب خانه عشق
بي دهان قطره اي چشيدستي
تا صبوح ابد چو دلشدگان
نعره عشق بر کشيدستي
دل عطار را درين معني
به سخن روح پروريدستي