شماره ٦٥٢: خال مشکين بر آفتاب مزن

خال مشکين بر آفتاب مزن
شيوه اي ديگرم بر آب مزن
گر به آتش نمي زني آبي
آتشم در دل خراب مزن
صد گره هست از تو بر کارم
گرهي نو ز مشک ناب مزن
برد زنجير زلف تو دل من
قفل بر لؤلؤ خوشاب مزن
فتنه را بيش ازين مکن بيدار
راهم از چشم نيم خواب مزن
شب تاريک ره زنند نه روز
راه را روز و آفتاب مزن
دل عطار مرغ دانه توست
مرغ خود را به ناصواب مزن