شماره ٤٠٣: چو پيشه تو شيوه و ناز است چه تدبير

چو پيشه تو شيوه و ناز است چه تدبير
چون مايه من درد و نياز است چه تدبير
آن در که به روي همه باز است نگارا
چون بر من بيچار فراز است چه تدبير
گفتي که اگر راست روي راه بداني
اين راه چو پر شيب و فراز است چه تدبير
گفتي که اگر صبر کني کام بيابي
لعاب فلک شعبده باز است چه تدبير
گويي نه درست است نماز از سر غفلت
چون عشق توام پيش نماز است چه تدبير
گفتم که کنم قصه سوداي تو کوتاه
چون قصه عشق تو دراز است چه تدبير
گفتم که کنم توبه ز عشق تو وليکن
عشق تو حقيقت نه مجاز است چه تدبير
گفتم ندهم دل به تو چون روي تو بينم
چون غمزه تو عربده ساز است چه تدبير
بيچار دلم صعوه خرد است چه چاره
در صيد دلم عشق تو باز است چه تدبير
بر مجمر سوداي تو همچون شکر و عود
عطار چو در سوز و گذار است چه تدبير