شماره ٣٩٧: آتش عشق تو دلم، کرد کباب اي پسر

آتش عشق تو دلم، کرد کباب اي پسر
زير و زبر شدم ز تو، چيست صواب اي پسر
چون من خسته دل ز تو، زير و زبر بمانده ام
زير و زبر چه مي کني، زلف بتاب اي پسر
تا که بديد چشم من، چهره جانفزاي تو
ساخته ام ز خون دل، چره خضاب اي پسر
جان من از جهان غم، سوخته شد به جان تو
جام بيا و درفکن، باده ناب اي پسر
آب حيات جان من، جام شراب مي دهد
زانکه به جان همي رسد، جام شراب اي پسر
چند غم جهان خوري، چيست جهان، خرابه اي
ما همه در خرابه اي، مست و خراب اي پسر
هين که نشست آسمان، در پي گوشمال تو
خيز و بمال اندکي، گوش رباب اي پسر
نقل چه مي کنيم ما، قند لب تو نقل بس
زان دو لب شکرفشان، هين بشتاب اي پسر
شمع چه مي کنيم ما، نور رخ تو شمع بس
برفکن از رخ چو مه، خيز نقاب اي پسر
نرگس نيم خواب را، باز کن و شراب خور
غفلت ماست خواب ما، چند ز خواب اي پسر
زان دو لب تو يک شکر، بنده سؤال مي کند
مفتي اين سخن تويي، چيست جواب اي پسر
گرچه تو آفتاب را، رخ بنهاده اي به رخ
با من دلشده مرا، خر به خلاب اي پسر
وصف تو گر فريد را، ورد زبان همي شود
آب شود ز رشک او، در خوشاب اي پسر