شماره ٣٦٩: رخ ز زير نقاب بنمايد

رخ ز زير نقاب بنمايد
همه عالم خراب بنمايد
گوشمالي که هيچکس ننمود
به مه و آفتاب بنمايد
اختران را که ره دو اسبه روند
همچو خر در خلاب بنمايد
کره گل ز راه برگيرد
نيل گردون سراب بنمايد
صد هزاران هزار نقش عجب
برتر از خاک و آب بنمايد
هرکجا در دو کون بيداري است
همه را مست خواب بنمايد
جمله حلق هاي مردان را
سر زلفش طناب بنمايد
هر سر مو ز زلف سرکش او
عالمي انقلاب بنمايد
مشکلي را که حل نشد هرگز
غمزه او جواب بنمايد
جان عطار را ز يک تف عشق
همچو شمع مذاب بنمايد