شماره ٣٥٢: عشق تو به جان دريغم آيد

عشق تو به جان دريغم آيد
نامت به زبان دريغم آيد
وصف سر زلف پر طلسمت
از شرح و بيان دريغم آيد
از زلف تو سرکشان ره را
يک موي نشان دريغم آيد
من موي ميان نگويمت زانک
اين وصف بدان دريغم آيد
هر چند ميان تو چو مويي است
مويي به ميان دريغم آيد
دل مي خواهي و من نيم آنک
هرگز ز تو جان دريغم آيد
يک ذره خيال چهره تو
از هر دو جهان دريغم آيد
ني ني که ز رخ نقاب بردار
کان روي نهان دريغم آيد
عطار چون از تو شد سبک دل
در بند گران دريغم آيد