شماره ٣٣١: مرد يک موي تو فلک نبود

مرد يک موي تو فلک نبود
محرم کوي تو ملک نبود
ماه دو هفته گرچه هست تمام
از جمال تو هفت يک نبود
چون جمال تو آشکار شود
همه باشي تو هيچ شک نبود
ملک حسن آفتاب روي تورا
با کسي نيز مشترک نبود
نتوان ديد ذره اي رخ تو
تا دو عالم دو مردمک نبود
آنچه در ذره ذره هست از تو
در زمين نيست در فلک نبود
ليک چون ذره در تو محو شود
محو را ذره اي برک نبود!
زر خورشيد ذره ذره شود
اگرش خال تو محک نبود
هيچکس را در آفرينش حق
در شکر اين همه نمک نبود
سر زلفت به چين رسيد از هند
هيچکس را چنين يزک نبود
گر خسک در ره من اندازي
چون تو اندازي آن خسک نبود
هرچه عطار در صفات تو گفت
بر محک جاودانش حک نبود