شماره ٢٧٣: در عشق به سر نخواهم آمد

در عشق به سر نخواهم آمد
با دامن تر نخواهم آمد
بي خويش شدم چنان که هرگز
با خويش دگر نخواهم آمد
از حلقه عاشقان بي دل
يک لحظه بدر نخواهم آمد
تا جان دارم ز عشق جانان
يک ذره به سر نخواهم آمد
در عشق چنان شدم که کس را
زين پس به نظر نخواهم آمد
در سوختگي چو آتشم من
زين سوخته تر نخواهم آمد
چون نيست شدم مرا چه باک است
گر خواهم وگر نخواهم آمد
پر سوخته بادم ار درين راه
چون مرغ به پر نخواهم آمد
عطار مرا حجاب راه است
با او به سفر نخواهم آمد