شماره ١٣٣: خاک کويت هر دو عالم در نيافت

خاک کويت هر دو عالم در نيافت
گرد راهت فرق آدم در نيافت
اي به بالا برشده چندان که عرش
ذره اي شد گرد تو هم در نيافت
دولت تو هيچ بي دولت نديد
شادي تو لشکر غم در نيافت
گنج عشقت در جهان جد و جهد
هم مؤخر هم مقدم در نيافت
زانکه هرگز هفت درياي عظيم
از سر خود نيم شبنم در نيافت
آن چنان جامي که نتوان داد شرح
آن به جد و جهد خود جم در نيافت
آمد و شد صد هزاران پادشاه
ملک تو جز ابن ادهم در نيافت
صد هزاران راهزن در ره فتاد
جز فضيل ابن عهد محکم در نيافت
صد هزاران زن به نامردي بمرد
اين سخن جز جان مريم در نيافت
وي عجب تا مرد ره جهدي نکرد
آنچنان گنجي معظم در نيافت
هر که او ساکن نشد در کوي تو
جنه الفردوس خرم در نيافت
وانکه او مجروح گشت از عشق تو
تا ابد بويي ز مرهم در نيافت
بيش و کم درباخت دل در راه تو
ليک از تو بيش يا کم در نيافت
بس بزرگان را که در گرداب درد
سر فرو شد نيز همدم در نيافت
من چگونه از تو دريابم به حکم
آنچه از تو هر دو عالم در نيافت
چند جويي اي دل برخاسته
آنچه هرگز خلق يکدم در نيافت
تو نيابي اين که بس نامحرمي
خاصه هرگز هيچ محرم در نيافت
نيست غم گر چون سليمان اي فريد
هر گدا ملکي به خاتم در نيافت