شماره ١٠٢: اي دلشده دلرباي من کيست

اي دلشده دلرباي من کيست
از جاي شدم به جاي من کيست
بيگانه شدم ز هر دو عالم
واگه نه که آشناي من کيست
ره گم کردم درين بيابان
کو رهبر و رهنماي من کيست
جان مي کاهم درين ره دور
پيک ره جان فزاي من کيست
صد بار بريختند خونم
در عهده خون بهاي من کيست
هر دم گرهي عظيم افتد
در پرده گره گشاي من کيست
صد کار فتاده هر کسي را
غمخواره من براي من کيست
محرومم ازين طلب که دارم
مطلوب حرم سراي من کيست
گر من سجلي کنم درين کار
جز زردي رخ گواي من کيست
بر گفت فريد ماجرايي
اشنوده ماجراي من کيست