شماره ٥٥: زان پيش که بودها نبودست

زان پيش که بودها نبودست
بود تو ز ما جدا نبودست
چون بود تو بود بود ما بود
کي بود که بود ما نبودست
گر بود تو بود بود ما ني
موقوف تو بد چرا نبودست
ما بر در تو چو خاک بوديم
نه آب و نه گل هوا نبودست
در صدر محبتت نشانديم
زان پيش که حرف لا نبودست
درياي تو جوش سر برآورد
پر شد همه جا و جا نبودست
عطار ضعيف را دل ريش
جز درد تو به دوا نبودست