شماره ٣٥: طرقوا يا عاشقان کين منزل جانان ماست

طرقوا يا عاشقان کين منزل جانان ماست
زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتيم
آيت قل يا عبادي آمده در شان ماست
نيستم اينجا مقيم اي دوستان بر رهگذر
يک دو روزه روح غيبي آمده مهمان ماست
عزم ره داريم نتوان پيش ازين کردن درنگ
زانکه جلاد اجل در انتظار جان ماست
يا غياث المستغيث يا اله العالمين
جمله شب تا سحر بر درگهش افغان ماست
آن چنان خلوت که ما از جان و دل بوديم دوش
جبرئيل آيد نگنجد در ميان گر جان ماست
گر شما را طاعت است و زهد و تقوي و ورع
باک نيست چون دوست اندر عهد و در پيمان ماست
تحفه جنت که از بهر شما آراستند
با غم هجران او دوزخ سرابستان ماست
غم مخور عطار چندين از براي جسم خود
زانکه بحر رحمتش در انتظار جان ماست