شماره ٣٠: اينت گم گشته دهاني که توراست

اينت گم گشته دهاني که توراست
وينت نابوده مياني که توراست
از دو چشم تو جهان پرشور است
اينت شوريده جهاني که توراست
جادوان را به سخن خشک کني
خه زهي چرب زباني که توراست
آخر اين ناز تو هم در گذرد
چند مانده است زماني که توراست
گفتي از من شکري بايد خواست
اينت آشفته دهاني که توراست
چون بهاي شکرت صد جان است
چه کنم نيمه جاني که توراست
مده اي ماه کسي را شکري
که شکر هست زباني که توراست
خط معزولي حسن تو دميد
سست ازآن گشت عناني که توراست
قير شد گرد رخت غاليه گون
خطت از غاليه داني که توراست
چون خط او بدمد اي عطار
کم شود آه و فغاني که توراست