به چشم ما جهان مي توان ديد
در اين آئينه آني مي توان ديد
دل زنده دلان چون زنده از اوست
ببين در دل که جاني مي توان ديد
خوشي در چشم مست ما نظر کن
که نور او رواني مي توان ديد
اگر بيني تو رند باده نوشي
دمي بنگر زماني مي توان ديد
دل من سوخته است از آتش عشق
که از داغش نشاني مي توان ديد
بيا بر چشم ما بنشين زماني
که بحر بي کراني مي توان ديد
بگير اين جام مي از نعمت الله
که از نورش فلاني مي توان ديد