هر چه امکان لطف و رحمت بود
            حضرت او به ما عطا فرمود
         
        
            هر کسي را قراضه اي بخشيد
            در گنجينه را به ما بگشود
         
        
            گل تبسم کنان به باغ آمد
            چون ترنم ز بلبلان بشنود
         
        
            عقل دود است و عشق آتش آن
            خوش بود آتشي ولي بي دود
         
        
            آتش عشق عود جانم سوخت
            به ازين کسي نسوخت هرگز عود
         
        
            هر چه بوده است و هر چه خواهد بود
            همه از جود او بود موجود
         
        
            هر که آمد به مجلس سيد
            جان او همچو جان ما آسود