يک دم بي مي نمي توان بود
بي مي خود حي نمي توان بود
بي عشق دمي نمي توان زيست
بي ساغر مي نمي توان بود
ما سايه و عشق يار خورشيد
بي بودن وي نمي توان بود
بي جام شراب و عشق ليلي
مجنون در حي نمي توان بود
مستيم و خراب و لاابالي
بي ناله ني نمي توان بود
تا کي غم اين و آن توان خورد
درمانده کي نمي توان بود
بي جود وجود نعمت الله
والله که شيئي نمي توان بود