غره ماه منور بين که غرا کرده اند
طره زلف بتم از نو مطرا کرده اند
طاق ابرويش مگر شکل هلالي بسته اند
آفتابي در خيال ماه پيدا کرده اند
نور چشم مردم است از ديده مردم نهان
زان سبب انگشت نماي پير و برنا کرده اند
نقش مي بندم خيالش هر چه آيد در نظر
آن نظر بنگر که با اين چشم بينا کرده اند
جام مي در درو مي بينم که مي گردد مدام
جاودان بزمي چنين ما رامهيا کرده اند
صورت موجي که در درياي معني ديده اند
عارفان تشبيه آن بر صورت ما کرده اند
از براي نعمت الله عالمي آراستند
وانگهي او را براي خود هويدا کرده اند