دل سوي صاحب جمالي مي کشد
هر زمان نقش خيالي مي کشد
هر نفس بر روح جانم صورتي
بر مثال بي مثالي مي کشد
مي کشد ما را محول سو به سو
هر دم از حالي به حالي مي کشد
غم کجا گردد به گرد آن دلي
کز هواي او ملالي مي کشد
عقل ناقص کي کشد ما را به خود
عشق ياري بر کمالي مي کشد
گر به ميخانه کشد رندي ترا
خوش برو نيکو خصالي مي کشد
سيدم ساقي و جان من حريف
دمبدم جام زلالي مي کشد