به يمن دولت وصلش جهان در حکم ما باشد
چنين شاهي که ماداريم در عالم که را باشد
خرابات است و ما سرمست و ساقي جام مي بر دست
چنين بزم ملوکانه نمي دانم کجا باشد
اگر درد دلي داري بيا و نوش کن جامي
که جام درد درد او به از صاف دوا باشد
چنان مستغرق عشقم که خود از وي نمي دانم
در اين دريا بهر سوئي که بينم عين ما باشد
محب غير کي باشد چو يار نعمت اللهم
کجا با خلق پردازم چو محبوبم خدا باشد