چارپا در پي علف گردد
تا به وقتي که خود تلف گردد
آدميئي که معرفت دارد
شک ندارم که او خلف گردد
قطب عالم يگانه اي باشد
که چو ما جمله را کنف گردد
آشناي محيط بحر ازل
واقف از در و از صدف گردد
هر کسي ميل جنس خود دارد
آن يکي گوهر اين خزف گردد
شيرمردي به خنجر و شمشير
مرد مطرب به ناي و دف گردد
سيد ما چو عف عف فرمود
لاجرم اين و آن معف گردد