نعمت الله از اين وآن بگذشت
            وز خيالات انس وجان بگذشت
         
        
            عمر او بود همچو آب حيات
            خوش روان آمد و روان بگذشت
         
        
            نود و چار سال عمر عزيز
            گوئيا آن بيک زمان بگذشت
         
        
            نوجواني مجو تو از پيري
            فکر ديگر بکن که آن بگذشت
         
        
            چه کني نقش يا خيال محال
            تو بخوابي و کاروان بگذشت
         
        
            عاقل ار نام يا نشان جويد
            عاشق از نام و از نشان بگذشت
         
        
            زنده دل باشد آنکه پيش از مرگ
            همچو سيد از اين جهان بگذشت