محقق در اين ره به تقليد نيست
مجرد که باشد چو تجريد نيست
تو صاحب وجودي، وجود اي عزيز
مقيد به اطلاق و تقييد نيست
چنان غرقه شد قطره در بحر ما
که از ما يکي قطره واديد نيست
مجدد نمايد ترا در ظهور
ولي در بطون نام تجديد نيست
نه قرب و نه بعد و نه وصل و نه فصل
نشاني ز تقريب و تبعيد نيست
مرا عيد و نوروز باشد به عشق
چه غم دارم از عقل را عيد نيست
موحد هم او و موحد هم او
جز او سيد ملک توحيد نيست