کنج دل گنجينه عشق وي است
اينچنين گنجينه بي کنجي کي است
هرچه بيني در خرابات مغان
نزد ما جام لطيفي پرمي است
عالمي را عشق مي بخشد وجود
بي وجود عشق عالم لاشيي است
آفتاب است او و عالم سايه بان
هرکجا آن مي رود اين در پي است
نوش کن آب حيات معرفت
تا بداني عين ما کز وي حي است
سر نائي بشنو از آواز ني
کز دم نائي دمي خوش در ني است
عشق را رازي است با هر عاشقي
نعمت الله محرم راز وي است