زمين جسم است وجانت آسمان است
که جانان کارساز اين و آن است
توپاکي، صورت خاکي رها کن
که خلوت خانه ات درملک جان است
سراي صورت تو در بهشت است
مکان معنيت درلامکان است
درآ مستانه در کوي خرابات
که هشياري خلاف عاشقان است
چو رندان درد درد عشق مي نوش
که درد درد او صاف روان است
دلم چون غنچه درخلوت مقيم است
اگرچه بلبل هرگلستان است
کناري کرد سيد از دوعالم
وليکن نعمت الله در ميان است