دل وجانم فداي جانان است
هرچه دارم براي جانان است
آنکه دم مي زند ز سلطاني
چون غلامان گداي جانان است
نيست بيگانه از خدا به خدا
عارفي کاشناي جانان است
خلوت دل مقام حضرت اوست
ديگري کي به جاي جانان است
مبتلاي بلا اگر نالد
راحت من بلاي جانان است
دل وجان را دهد به باد هوا
هرکه او را هواي جانان است
نعمت الله که جان من به فداش
جام گيتي نماي جانان است