تا مرا عين عشق مفهوم است
سر علمم به عشق معلوم است
تا رموز وجود شد مفهوم
هر وجودي که هست مفهوم است
خادم خلوت دلم آري
بنگر آن خادمي که مخدوم است
شمع روشن ضمير مجلس ماست
دل پروانه اي که چون موم است
باز سرمست شد دل مخمور
ليکن از خمر غير معصوم است
قسمتم عشق بود روز ازل
آري خوش قسمتي که مقسوم است
چونکه سيد شد از خودي فاني
نزد عشاق حي قيوم است