عشق او در جان هوائي ديگر است
            درد دل ما را دوائي ديگر است
         
        
            کشته عشقيم و زنده جاودان
            جان ما را خونبهائي ديگر است
         
        
            خلوت ما گوشه ميخانه است
            جاي ما خلوتسرائي ديگر است
         
        
            ما ز ما فاني شده باقي به او
            اين فنائي و بقائي ديگر است
         
        
            بي نوايان را نوا داديم از او
            بي نوايان را نوائي ديگر است
         
        
            جام پاکي پر ز مي بستان بنوش
            جام ما با گيتي نمائي ديگر است
         
        
            نعمت الله تاگداي کوي اوست
            نزد شاهان پادشاهي ديگر است