فقر ما خوش تر ز ملک پادشاه
ما و درويشي و درويشي ما
فقر سلطاني است، سلطاني است فقر
پادشه درويش و درويش پادشا
بينوائي ما و ذوق نيستي
باز پرس از عاشقان بينوا
عاشق ومستيم در کوي مغان
دنيي وعقبي کجا و ما کجا
بي خودم من بي خودم من بي خودم
با خدايم با خدايم باخدا
جام درد درد او درمان دل
نوش کن جامي که تا يابي دوا
نعمت الله مست و مي نوشد مدام
در خرابات فنا جام بقا