پادشاه و پادشاهي، ما و درويشي ما
عاقلان و آشنايان، ما و بي خويشي ما
در ميان عشقبازان، ماکميم از هر کمي
از کمي ماست، در عالم همه بيشي ما
خواجه گر دارد غنا، دارد غنائي بر غنا
از غناي خواجه خوشتر، فقر درويشي ما
بنده دل ريش سلطانيم، و مرهم وصل اوست
عاقبت رحمي کند سلطان به دل ريشي ما
صورت سيد که ديدي، آخرش خواني رواست
معني او را نگر درياب اين پيشي ما