شماره ٢٣: عشق تو بلا ومبتلا ما
        
            عشق تو بلا ومبتلا ما
            پيوسته خوشيم در بلا ما
         
        
            مستيم مدام در خرابات
            رندانه حريف اوليا ما
         
        
            در بحر محيط غرق گشتيم
            موجيم و حباب و عين ما ما
         
        
            بيگانه نه ايم و آشنائيم
            با خويش شديم آشنا ما
         
        
            بر دار فنا قدم نهاديم
            باقي مائيم از اين فنا ما
         
        
            چون مائي ما نماند با ما
            مائيم شما و هم شما ما
         
        
            از دولت بندگي سيد
            گشتيم قبول کبريا ما