گر بيازارد مرا موري، نيازارم ورا
خود کجا آزار مردم اي عزيزان، من کجا
نزد ما زاري به از آزار، بي زاري مباش
تا نگيرد بر سر بازار، آزاري ترا
در طريقت هرچه فرمائي، به جان فرمان برم
ماجرا بگذار با ما ماجرا آخر چرا
کفر باشد در طريق عاشقان، آزار دل
گر مسلماني، چرا آزار مي داري روا
در جهان بي خودي، من نعمت الله يافتم
گفت فاني شو، که يابي سيد ملک بقا