اي يار دل يار به دست آر خدا را
ز اين بيش دل خسته ميازار خدا را
مستيم و خرابيم و سر از پاي ندانيم
اي عقل رها کن من و دلدار خدا را
خوش آب حياتي است اگر تشنه آبي
جامي زمي عشق به دست آر خدا را
گر يک سر موئيست حجاب تو در اين ره
بردار حجاب خود ومگذار خدا را
هر چيز که داري به امانت به تو دادند
تو نيز امينانه نگهدار خدا را
عشق آمد و گفتا که دهم کام تو گفتم
تأخير مکن يار در اين کار خدا را
گر جان عزيزت طلبد سيد مستان
شکرانه بنه بر سر و بسپار خدا را