اي خرد با عشق تو تنگ آمده
حسن با روي تو همرنگ آمده
با تو جاني هست ازمعني حسن
قالب صورت برو تنگ آمده
برطرب رود جمالت حسن ولطف
چون دو صوت اندر يک آهنگ آمده
لعل ميگونت که جان مست ويست
شيشهاي توبه را سنگ آمده
برتن چون عود از دست غمت
هر رگي در ناله چون چنگ آمده
با تو نام ما زما برخاسته
اي مرا بي تو زمن ننگ آمده
در ره عشقت که منزل جزتو نيست
هردو عالم چون دو فرسنگ آمده
سيف فرغاني ترا در کوي دوست
بار افتادست وخر لنگ آمده
در ره وصفش جهاني رفته اند
ليک کس نبود برين تنگ آمده