شماره ٣٦٤: آن زماني که ترا عزم سفر خواهدبود

آن زماني که ترا عزم سفر خواهدبود
بس دل و ديده که درخون جگر خواهدبود
همچو من خشک لبي از سر کويت نرود
گر فراق تو نه باديده تر خواهدبود
مرو اي دوست که مرناوک هجران ترا
دردل مانه که درسنگ اثر خواهد بود
مرو اي دوست مرو ور بروي زود بيا
که مرا چشم بره گوش بدر خواهد بود
صفحه عارض خوش خط توچون ياد کنم
همچو اعراب دلم زيروزبر خواهد بود
اي ز خورشيد سبق برده بدان روي بگو
که شب هجر ترا هيچ سحر خواهد بود؟
سيف فرغاني در عشق تو مي گفت مگر
شاخ اوميد مراوصل تو برخواهد بود
در ضميرش نگذشت آنک درخت عشقت
آن نهاليست که هجرانش ثمر خواهدبود