شماره ٢٥٤: بهشت روح شد گلزار رويت

بهشت روح شد گلزار رويت
اميد عاشقان ديدار رويت
ندانستم که لطف صنع ايزد
بحسن اينجا رساند کار رويت
زمين را ذرها خورشيد گردد
اگر بروي فتد انوار رويت
لبانت شکر مصر جمالت
زبانت بلبل گلزار رويت
گل سوري چو خار اندر گلستان
بها ناورد در بازار رويت
بديدم از درست ماه بيش است
عيار حسن در دينار رويت
مه نو کومدد دارد ز خورشيد
نگردد بدر بي تيمار رويت
فروغ شمع مه پشت زمين را
نگيرد جز باستظهار رويت
بجز آيينه ارواح عشاق
نداند هيچ کس مقدار رويت
ترا بيند نظر در هر چه دارد
کسي کو کسب کرد اسرار رويت
ببين چون سيف فرغاني جهاني
چو چشم تو شده بيمار رويت