گر درد عشق در دل و در جان اثر کند
در دردمند عشق چه درمان اثر کند
در دين عاشقان که از اسلام برترست
کفريست عشق تو که در ايمان اثر کند
در کنه وصف تو نرسد فهم چون مني
حاشا که در کمال تو نقصان اثر کند
از جور عشق تو دل و جانم خراب شد
در مملکت تعدي سلطان اثر کند
بعد از چنين ستم چه زيان دارد ار کني
عدلي که در ولايت ويران اثر کند
ترسم که روز وصل نيابي اثر ز من
در من (اگر) فراق تو زين سان اثر کند
بسيار جهد کردم و خاطر بر آن گماشت
تا خدمتي کنم که ترا آن اثر کند
کردم برين قرار که يک شب بسوز دل
آهي کنم که در دلت اي جان اثر کند
شبها بگريه روز کنم در فراق تو
تا صبح وصل در شب هجران اثر کند
يک نکته از لب تو دلم را حيات داد
در مرده آب چشمه حيوان اثر کند
گر تو بلطف ياد کني عاشقانت را
لطفت ز راه دور در ايشان اثر کند
يوسف چو پيرهن ببشير وصال داد
بويش ز مصر تا در کنعان اثر کند
اشعار سيف جمله بذکرت مرصعست
در زر و سيم سکه شاهان اثر کند