شماره ١٥٥: بخت من از تست شور اي بت شيرين دهن

بخت من از تست شور اي بت شيرين دهن
تنگ شکر برگشا تلخ مکن کام من
اي لب لعل ترا تنگ شکر بار گير
وي سر زلف ترا مشک ختن در شکن
گر تو ببزم طرب جام بري پيش لب
باده بنوشي برطل نقل بريزي بمن
بر اثر تلخ مي مست ترش روي را
جرعه شيرين دهد پسته شور از دهن
دست تو چون تاب داد زلف رسن پيچ را
بر دل تنگم فتاد بار غمت زآن رسن
فاخته گر در چمن ذکر تو گويد بصوت
شاخ شود پاي کوب برگ شود دست زن
سرو درآيد برقص نعره زند عندليب
غنچه کند جيب چاک گل بدرد پيرهن
بلبل عاشق شود همچو زليخا بصدق
يوسف گل را که يافت شاهي مصر چمن
سيف اگر بشنود اين غزل اندر سماع
گر بود از شوق تو مرده بدرد کفن