ايا معمار دين اول دل و دين را عمارت کن
            پس آنگه خيز و رندن را سحرگاهي زيارت کن
         
        
            خرابات اي خراباتي به عين عقل چون ديدي
            نهان از گوشه اي ما را به عين سر اشارت کن
         
        
            بکش خط بر همه عالم ز بهر رند ميخانه
            زيارت رند حضرت را برو مسح و طهارت کن
         
        
            جهان کفر و ايمان را ز سوز عشق بر هم زن
            عيار نيک بر کف گير و يک ساعت عبارت کن
         
        
            به سيم و زر خراباتي همي با تو فرو نايد
            تو با رند خراباتي به جان و دل تجارت کن
         
        
            حرارت هاي نفساني بسوزد دينت را روزي
            اگر در راه دين مردي علاج اين حرارت کن
         
        
            ز دعوي گر کله داري سنايي را کلاهي نه
            ز معني گر زيان بيني عبارت را کفارت کن