چون درد عاشقي به جهان هيچ درد نيست
            تا درد عاشقي نچشد مرد مرد نيست
         
        
            آغاز عشق يک نظرش با حلاوتست
            انجام عشق جز غم و جز آه سرد نيست
         
        
            عشق آتشي ست در دل و آبي ست در دو چشم
            با هر که عشق جفت ست زين هر دو فرد نيست
         
        
            شهديست با شرنگ و نشاطي ست با تعب
            داروي دردناکست آنرا که درد نيست
         
        
            آنکس که عشق بازد و جهان بازد و جهان
            بنماي عاشقي که رخ از عشق زرد نيست