اي صبا حال جگر گوشه ما چيست بگو
در دل آن مه خورشيد لقا چيست بگو
صبر چون در مرض خسته دلان نافع نيست
درد ما را بجز از صبر دوا چيست بگو
اگر از مصر بدين جانبت افتاد گذار
خبر يوسف گمگشته ما چيست بگو
هرگز از صدر نشينان سلاطين با تو
هيچکس گفت که احوال گدا چيست بگو
از براي دلم اي هدهد ميمون آخر
عزم بلقيس چه و حال سبا چيست بگو
گرنه آنست کزو مشک ختا مي خيزد
چين گيسوي تو اي ترک ختا چيست بگو
آخر اي ماه پريچهره اگر نيست هلال
آن خم ابروي انگشت نما چيست بگو
بجز از آن که برم مهر و وفاي تو به خاک
بر من اي دلبر بي مهر و وفا چيست بگو
قصد خواجو چه نمائي و نترسي ز خدا
جرم اين خسته دل از بهر خدا چيست بگو