اي لب و گفتار تو کام دل و قوت جان
لعل زمرد نقاب گوهر ياقوت کان
زلف تو هندو نژاد لعل تو کوثر نهاد
هندوي آتش نشين کوثر آتش نشان
چشم گهر پاش من قلزم سيماب ريز
و آه جگر تاب من صرصرآتش فشان
کاکل مشکين تو غاليه برنسترن
سنبل پرچين تو سلسله بر ارغوان
هندوي زلف ترا بر شه خاور کمين
زنگي خال ترا بر طرف چين مکان
شام سحر پوش را کرده ز مه تکيه جاي
چشمه خورشيد را بسته ز شب سايبان
روي تو و خط سبز آينه چين و زنگ
لعل تو و خال لب طوطي و هندوستان
موي ميانت که آن يک سر مو بيش نيست
نيست تو گوئي از او يک سر مو در ميان
گر چه ز سر تا قدم در شب حيرت بسوخت
زنده دل آمد چو شمع خواجوي آتش زبان