اين چه بادست کزو بوي شما مي شنوم
وين چه بويست که از کوي شما مي شنوم
مرغ خوش خوان که کند شرح گلستان تکرار
زو همه وصف گل روي شما مي شنوم
از سهي سرو که در راستيش همتا نيست
صفت قامت دلجوي شما مي شنوم
پيش گيسوي شما راست نمي آرم گفت
آنچه پيوسته ز ابروي شما مي شنوم
چشم آهو که کند صيد پلنگ اندازان
عيبش اين لحظه ز آهوي شما مي شنوم
شرح آن نکته که هاروت کند تفسيرش
ز آن دو افسونگر جادوي شما مي شنوم
نافه مشک تتاري که ز چين مي خيزد
بويش از سلسله موي شما مي شنوم
آن سوادي که بود نسخه آن در ظلمات
شرحش از سنبل هندوي شما مي شنوم
حال خواجو که پريشان تر ازو ممکن نيست
مو بمو ازخم گيسوي شما مي شنوم