وصل آن ترک ختا ملکت خاقان ارزد
کفر زلف سيهش عالم ايمان ارزد
خاتم لعل گهر پوش پري رخساران
پيش ارباب نظر ملک سليمان ارزد
اي عزيزان ز رخ يوسف مصري نظري
ملکت مصر و همه خطه کنعان ارزد
پيش فرهاد ز لعل لب شيرين شکري
حشمت و مملکت خسرو ايران ارزد
بگذر از گنج قدر خان که بر پير مغان
کنج ميخانه همه گنج قدر خان ارزد
زين سپس ما و گدايان سر کوي غمت
که گدائي درت ملکت سلطان ارزد
با لبت دست ز سر چشمه حيوان شستم
زانکه ياقوت تو صد چشمه حيوان ارزد
با وجود قد رعناي تو گو سرو مروي
زانکه بالاي تو صد سرو خرامان ارزد
از سر کوي تو خواجو بگلستان نرود
که سر کوي تو صد باغ و گلستان ارزد